Web Analytics Made Easy - Statcounter

   عصر ایران؛ مهرداد خدیر- خبر درگذشت دکتر شبان شهیدی‌مؤدب معاون مطبوعاتی وزیر ارشاد در دولت اصلاحات (‌پس از احمد بورقانی و در سال های 77 تا 81) در 70 سالگی و در پاریس، ناگوار است چراکه اگرچه رفته بود اما همچنان می‌نوشت و مقالات او در روزنامۀ اطلاعات به چاپ می‌رسید و غالبا در دو حوزۀ دیپلماسی و رسانه؛ از معدود مدیران ارشد در جمهوری اسلامی که اهل نوشتن بود و همین نوشتن‌های مداوم نشان می‌داد تا چه حد اهل خواندن و تحلیل است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

(واژۀ «معدود» را به این خاطر به کار بردم که غالب کار‌به‌دستان از عهدۀ نوشتن چهار کلمۀ درست و حسابی برنمی‌آیند و یگانه هنرشان تکرار حرف‌های هزار‌بار گفته شده و شعاری و غالبا توهّمی پشت تریبون‌های رسمی است و نمی‌نویسند چون عیار کارشان مشخص می‌شود. شاید بگویید کدام کار؟ کدام عیار؟ بگو شعار، بگو تهدید مدام به چوبۀ دار، بگو علاقه به دیوار به جای پل.)

  شبان شهیدی مؤدب که نام کوچک او به اشتباه «شعبان» هم ذکر می‌شد در دولت اول اصلاحات بر جای احمد بورقانی اولین معاون مطبوعاتی در این دوره نشست که با مهاجرانی وزیر وقت به مشکل خورد و زیر فشار نهادهای بالادستی نرفت و استعفا کرد یا برکنار شد و همین کار شهیدی مؤدب را بسیار دشوار ساخته بود چرا که از یک سو روزنامه‌نگاران از معاون مطبوعاتی در دولت اصلاحات در دومین سال آن انتظار داشتند راه بورقانی را ادامه دهد و از جانب دیگر توقع حاکمیت و وزیر (‌عطاءالله مهاجرانی) این بود که از حساسیت نهادهای بالادستی بکاهد.

   نگاه به حالا نکنید که تیراژ مطبوعات کاغذی به چند هزار نسخه در روز رسیده و دکه‌های مطبوعات با فروش تنقلات و سیگار دخل و خرج می‌کنند. نگاه به حالا نکنید که مرجعیت رسانه‌ای به خارج از کشور منتقل شده و مردم از تلویزیون های ماهواره‌ای فارسی زبان و شبکه‌های فیلتر شده اجتماعی خبر و خوراک تحلیلی می‌گیرند  و صدا و سیما با 50 شبکه ماتم گرفته که چرا یکی دو شبکه در خارج تأثیرگذارند. در سال 78 که هنوز اینترنت فراگیر نشده و به گوشی های موبایل نیانده بود یک نفر گاه چند روزنامه می‌خرید. دکه دار بالای میدان فرح بخش یوسف‌آباد (‌نام میدان را با سلیقۀ شخصی به سلماس تغییر داده‌اند) تعریف می‌کرد فروش روزنامه در سال 78 به قدری بالا بود که توانست خانه بخرد و با مراجعین کلنجار می رفت که چرا به روزنامه‌ها دست می‌زنند و حالا شب‌ها زود می‌بندد و صبح‌ها دیر باز می‌کند و افسوس می‌خورد که بیشتر سیگار و آب معدنی می‌فروشد تا نشریه.


  در آن روزگار و قبل و بعد از توقیف گسترده مطبوعات در اردیبههشت 1379 مرحوم شهیدی مؤدب معاون مطبوعاتی وزارت ارشاد بود. نمادی از حداکثر تساهل و انبساط ممکن در رفتار یک مدیر بوروکرات یا تکنوکرات در جمهوری اسلامی که در دورۀ خاتمی جلوه کرد و وارونۀ او محمد علی رامین معاون مطبوعاتی در دورۀ احمدی‌نژاد بود که  نمادی شد از حداکثر انعطاف نداشتن و انقباض. صاحب‌منصبی که هیچ نسبتی با ویژگی‌های لازم یک مدیر اداری را نداشت و دوست داشت نقش سعید مرتضوی را در دولت برعهده گیرد و تا معاون شد روزنامۀ حرفه‌ای و خواندنی «سرمایه» را بستند.  

   منظور این است که در آغاز کار شهیدی مؤدب با سلف خود - احمد بورقانی - مقایسه می‌شد و مواجه با این انتقاد که چرا نسبت به او آهسته‌تر است در حالی که به آهسته و پیوسته باور داشت نه گَهی تند و گَهی خسته و قدر او وقتی دانسته شد که با پدیده‌ای به نام محمد علی رامین آشنا شدیم؛ قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید! 

                                                                                              احمد بورقانی 

   چون 23 سال پیش و در پاییز و زمستان 1378 و در گرماگرم فضای پیش و پس از انتخابات پرشور مجلس ششم و اوج استقبال مردم از مطبوعات، نویسندۀ این سطور هم یکی از حاضران نشست سردبیران روزنامه‌ها به جلساتی به میزبانی آن مرحوم  بودم ذکر چند نکته بی مناسبت نیست:

   1. در سال 77  هنوز انجمن صنفی روزنامه‌نگاران ایران متولد نشده بود و روزنامه نگاران خانه‌ای نداشتند. به همین خاطر تعاونی مطبوعات میزبان مراسم تجلیل از احمد بورقانی شد. (ساختمان این تعاونی به مروز زمان کوچک و کوچک‌تر شد چون طلب‌کاران بخشی‌هایی رامی‌گرفتند و نمی‌دانم باقی مانده یا نه!).  استقبال از مراسم و تشویق و تحسین بورقانی فراوان بود و در همان آیین بود که شهیدی مؤدب پیش‌بینی کرد بعید است برای من هم در روز وداع با معاونت، چنین مراسمی برپا شود و خوشا به حال آقای بورقانی. با این حال کوشید این پیام را منتقل کند که از همان جنس است منتها با ملاحظاتی. ضمن این که روشن شد که وزیر اختیارات دیگر بخش‌ها را تفویض کرده ولی بر مطبوعات خود نظارت دارد. اگرچه این تمهیدات کارگر نیفتاد و سپردن معاونت به شهیدی‌مؤدب هم مانع استمرار برخورد محافظه‌کاران نشد و بهار 78 خود وزیر وقت ارشاد (‌مهاجرانی ) را استیضاح کردند اگرچه سحر کلام او باز اثر کرد و ماند ولی بهار سال بعد غالب مطبوعات را بستند و پاییز هم مهاجرانی چاره ای جز استعفا نداشت.

  2. شهیدی مؤدب با سیمای همیشه خندان و لحن آرام با بسیاری از مدیران دیگر حتی در دورۀ اصلاحات تفاوت و تمایز داشت. جلسات مدیران و سردبیران در حضور چهره هایی چون عطریان‌فر، سعید لیلاز، شمس الواعظین، حکمت و زهدی را به بهترین شکل ممکن اداره می‌کرد. هیچ گاه لفظ تندی از او نشنیدم و جز لبخند ندیدم و فراموش نمی‌کنم نام مرا به خاطر نمی‌سپرد و ترجیح می‌داد با عنوان روزنامه خطاب کند حتی سالیانی بعدتر که دیداری دست داد و آن روزنامه از دست رفته بود.

  3. دشواری کار او این بود که در معاونت مطبوعاتی هم باید این حس را به روزنامه نگاران منتقل می‌کرد که از جنس احمد بورقانی است و هم به حاکمیت که به خاطر پیشینه بدو اعتماد کرده بود نشان دهد نیست! این انتظار متناقض اما از او چهره‌ای دورو نساخت بلکه به سیاق سید محمود دعایی کوشید میانه بایستد و شاید در میان غیر روحانیون شبیه‌ترین بود در منش و رفتار به او.

  4. برای تحصیل در رشتۀ برق به دانشگاه سوربن فرانسه رفته بود که امام خمینی به نوفل‌لو شاتو رفت و همین سبب شد همراه جریان انقلابی شود. بعد از پیروزی انقلاب شمار نیروهایی که هم مذهبی باشند هم خارج‌دیده اما همراه انقلاب، کم بود. چون نه می‌خواستند کار را به مذهبی‌های باسوادی از جنس انجمن حجتیه بسپارند نه باسوادان غیر‌مذهبی و چپ. از این رو جوانان تازه از خارج‌برگشته که بلد بودند چهار کلمه انگلیسی یا فرانسه حرف بزنند یا غالبا خیلی هم بلد نبودندولی در میان نابلدها، بلد به نظر می‌رسیدند گل کردند. وقتی معلم مدرسه ما که به فرانسه رفته بود تا درس بخواند   به نوفل لوشاتو رفت و بعد از انقلاب، سفیر ایران در اسپانیا شد، قابل درک است که چرا شهیدی مؤدب هم سفیر ایران در اندونزی شد. چون او هم رفته بود تا در فرانسه برق بخواند!

5. نمی‌دانم بین معاونت مطبوعاتی وزارت ارشاد با سابقۀ فعالیت در خارج از کشور چه رابطه‌ای وجود دارد که احمد بورقانی پس از فعالیت در دفتر ایرنا در نیویورک معاون مطبوعاتی شد و شهیدی مؤدب به اعتبار دوران تحصیل در فرانسه و بعد هم سفیر شد. یا رامین در دولت دوم احمدی نژاد که سال ها در آلمان زندگی کرده بود. در دولت حسن روحانی هم معاونت مطبوعاتی را آقای خُدادی بر عهده داشت با سابقۀ فعالیت در هند.  ربط این دو موضوع را هیچ گاه درنیافتم شاید به این خاطر که از معاونت مطبوعاتی انتظار داشتند فضای رسانه ای در خارج از کشور را رصد کند. جالب این که کمال خرازی هم قبل از وزارت خارجه مدیر عامل خبرگزاری جمهوری اسلامی بود. 

 6. چنان که اشاره شد جنس روشنفکری شهیدی مؤدب از نوع کلاسیک بود و قلم خوبی هم داشت و یکی از بهترین مقالات خود را سال 99 و بعد از ترور مرحوم فخرآبادی نوشت و هشدار داد توطئه ای علیه احیای برجام است و پیش بینی او درست بود. چون نمایندگان مجلس در واکنشی احساسی محدودیت هایی برای آژانس ایجاد کردند. او از حامیان برجام بود و مثل حسین موسویان در آمریکا اگرچه دیگر سفیر نبود اما نقش سفیر فرهنکی را ایفا می کرد و دربارۀ تبعات رفتارهای تندروها هشدار می داد. هشدارهایی که اگر به آنها توجه می‌شد با وضعیت کنونی رو به رو نبودیم که منتقدان برجام به دنبال احیای آن باشند و از آن سو پاسخ مثبت نیاید و مدعیان نگاه به داخل با واردات خودرو درپی کاهش قیمت باشند.

 7. وقتی خاتمی رییس جمهوری باشد معاون مطبوعاتی یا بورقانی است یا شهیدی مؤدب. اگر احمدی نژاد باشد کار را به محمد علی رامین می سپارند و این یعنی آدم ها و روحیات و خصوصیات آنها مهم و تأثیر گذار است نه آن که مثل هویدا در دادگاه همه امور را به گردن سیستم بیندازیم. نه! آدم ها تأثیر دارند. حداقل اگر خیری نمی رسانند شر نرسانند. احمد بورقانی خیر رسان بود با آمادگی برای پرداخت هزینۀ آن و شهیدی مؤدب، شری    نمی‌رساند و در خیر هم تا جایی که هزینه نپردازد. جالب این که در دولت دوم احمدی نژاد هم شاهد دو نوع معاون بودیم. دو سال اول رامینی که از او یاد شد و دو سال دوم محمد جعفر محمد زاده که با احمدی نژاد بعد از سال 90 نسبت داشت نه قبل او و رفتاری متفاوت و قابل قبول از او سر زد.

  8. مدیران دموکرات در دولت اصلاحات به تکنوکرات و بعد بوروکرات تبدیل شدند. این گونه بود که بورقانی جای خود را به شهیدی مؤدب داد. نواصول گرایان اما نه تنها دموکرات ها و تکنوکرات‌ها که بوروکرات‌ها را هم برنتافتند و با اصطلاح مدیران جهادی به جنگ بوروکراسی رفتند. رییس جمهور کنونی و رییس فعلی مجلس هر بار که از تحول سخن می‌گویند می‌خواهند تقصیرات را گردن بوروکراسی بیندازند اما همان مدیران جهادی چشم باز می‌کنند و خود را اسیر بوروکراسی می‌بینند کما این که یک روز علیه «بانیان وضع موجود» سخن می‌گفتند و حالا برای این که چاره‌ای پیدا کنند همان‌ها را   ‌فرامی‌خوانند!

  این چند سطر را به یاد شبان شهیدی مؤدب نوشتم به پاس ادبی که داشت و واقعا مؤدب بود و گرنه هیچ رابطۀ اداری و آشنایی فراتر از جلسات با او نداشتم. نام او «شبان» بود اما نخواست شبان مطبوعات باشد و در یک کلمه بوروکرات بود و اداری و گرنه چگونه می توان هم در سال 78 و در اوج آزادی و بهار مطبوعات، معاون وزیر در این عرصه باشی و هم در سال 79 بعد از قلع و قمع آنها به دست سعید مرتضوی و در روزگار خزان زده؟

   

منبع: عصر ایران

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.asriran.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «عصر ایران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۷۱۷۴۲۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

مروری بر آثار ایرانی در بینال ونیز/ آنجا که نگاه پایان می‌گیرد

خبرگزاری مهر-گروه هنر-آزاده فضلی؛ غرفه ایران در شصتمین بینال هنر ونیز از ظهر روز ۸ اردیبهشت ماه با حضور محمدرضا صبوری سفیر ایران در ایتالیا از غرفه ایران رسماً آغاز به کار کرد. در این دوره از بینال هنر ونیز، ۵ هنرمند ایرانی نقاش با موضوع «کودکان غزه» اثر دارند.

در بیانیه جمهوری اسلامی ایران در شصتمین بینال هنر ونیز با عنوان «هنر بدون مرز» و به قلم محمد خراسانی زاده رییس پاویون ایران آمده است:

«ما انسان‌ها فرزندان آدم و حوا همه از یک ریشه و یک خانواده‌ایم و برادران و خواهران یکدیگر محسوب می‌شویم. شادی‌ها و غم‌هایمان مشترک است، اندوه و درد و ستم دیدن هر ملتی برایمان تلخ است و موفقیت و شادکامی هر ملتی بدون تضییع حقوق دیگران برای همه شادی آفرین خواهد بود پس در چنین شرایطی چگونه می‌توانستیم بی تفاوت بمانیم و سکوت پیشه کنیم؟ پس اگر بنی آدم اعضای یک پیکرند باید زبان رسای هنر را به عنوان فریادی غضب آلود در اعتراض به این ظلم بی سابقه به کار می‌گرفتیم و با دست هنرمندان چیره دست و صاحب نام ایران اسلامی گوشه‌هایی از ستمی که بر هم‌نوعان مان می‌رود، نمایان می‌ساختیم. چنان که شاعر ایرانی سعدی شیرازی چنین سروده است:

بنی آدم اعضای یک پیکرند که در آفرینش ز یک گوهرند

چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار

شعار «خارجی ها همه جا» در شصتمین دوسالانه هنر ونیز زمینه مناسبی را فراهم کرد که جمهوری اسلامی ایران عنوان بنی آدم اعضای یک پیکرند را برای نمایشگاه رسمی خود برگزیند تا یادآوری کند که به دور از هیاهوهای رسانه ای، هنری دارای ارزش والاتری است که شان انسان ها را محترم بشمارد و عدالت و شرافت و انصاف را به روشنی ترسیم کند.

در غرفه ایران کوشیده‌ایم تا مرزهای قراردادی بین کشورها را برداریم و از دریچه انسانیت بخشی از لحظه های اندوهناک تاریخ این روزهای بشریت را به تماشا بنشینیم، گاه با آثار تجسمی که نوآورانه و خلاقانه حرف هایی تازه برای گفتن دارند، گاه با چیدمانی که مخاطب را در موقعیتی متفاوت قرار می دهد، گاه با فناوری واقعیت مجازی که پدیده های فیزیکی را به چالش می کشد و گاه با تلألو تصویر در هنر آینه کاری ایرانی که همچون درخشش ستارگان در میانه کهکشان‌ها نور امید را برای روزگاری بهتر بر تاریکی های امروز دنیا می‌تاباند. البته همه این ها نمونه‌های کوچکی از هنر هنرمندان ایرانی است که مرزها را شکسته‌اند و پیامی است از وارثان تمدن هشت هزار ساله ایران که بر دیوارهای بنایی در شهر کهن ونیز برنشسته‌اند. آن روز فرا خواهد رسید که رنج‌ها و ظلم‌ها به پایان می‌رسد؛ مرزهای غیر واقعی فرو خواهد ریخت و همه انسان ها یک امت واحد خواهند شد.

این روزها کام همه جهانیان از آن چه بر مردم مظلوم و مقتدر فلسطین می‌گذرد، تلخ شده است. در این نقطه از دنیا جنایاتی شگرف در حال وقوع است که بهتر است نام آن را نسل کشی و جنایت علیه بشریت بگذاریم. کودکان بی پناه فلسطینی تنها به جرم این که در سرزمین مادری شان به دنیا آمده اند و فقط به این علت که فلسطینی هستند. روزهایشان را با بمب، موشک، کشتار، گرسنگی و آوارگی به شب می رسانند و شب هایشان را با ترس و واهمه می گذرانند.»

همچنین، امیر عبدالحسینی مدیر هنری، پژوهشگر و کیوریتور ارشد غرفه ایران در شصتمین بینال هنر ونیز متنی با عنوان «والایی؛ در سرزمینی که برای صلح آفریده شد» نوشته است:

«هنرمند به جای همه آنان سخن می‌گوید که قادر به سخن گفتن نیستند. این کلام آندره تارکوفسکی سینماگر نامدار روس است که هنرمند را به مثابه یک پیامبر می‌دانست؛ چرا که هنرمند «زیبایی» را همراه با آیینه‌ای اخلاقی می‌آفریند اما آن‌جا که هنرمند قادر به سخن گفتن نیست تکلیف چه خواهد بود؟ آنجا که موضوع بزرگتر از توان و داشته‌های هنرمند است، چه باید کرد؟ فرض کنید نویسنده‌ای، نقاشی یا فیلمسازی بخواهد عظمت و اندوه و ایثار مردم غزه را بیان کند. چنین چیزی شدنی است؟ هنرمند و نویسنده هر چه بکوشد نمی‌تواند اقیانوس این واقعه را آن‌گونه که رقم خورده در ظرف هنر و کلام بریزد. با این همه آموزه‌های ما تعریفی جامع تر از هنر ارایه می‌دهد و افعال بلند مرتبه ای را برابر با هنر می داند. در آرمان شهر فلاسفه غرب و شرق و نگاه فیلسوفان اسلامی هنری ارزشمند است که فضایل والا به همراه داشته باشد و این فضایل همان است که در شهادت این نظر کرده‌های بهشت خداوند به زیباترین شکل نمایان شده است. آیا در شهادت هزاران کودک معصوم غزه چیزی جز دیدن موقعیت است. این نظریه توصیف تجربه های نامتناهی مانند ایمان، امید، شکوه، شگفتی ستایش، هراس مرگ و ... را شامل می‌شود و به امور فراموش ناشدنی تاب نیاوردنی و از همه مهمتر تفکر برانگیز اشاره دارد. از نظر لیوتار امر والا در نمایش امور نمایش ناپذیر معنا می‌یابد و به تصویرگری نوعی از احساس می‌پردازد که تخیل انسان قادر به درک عظمت و قدرت آن نیست.

از این منظر است که هنر نقاشان صاحب نامی چون مرتضی اسدی، کاظم چلیپا، غلامعلی طاهری، عبدالحمید قدیریان و مصطفی گودرزی اهمیت مضاعفی دارد و تجربه نابی از زیباشناختی «هنر والا» را به نمایش می‌گذارد. بازنمایی عنصر ناب هنری یکی از سه موضوعی است که کاندینسکی لازمه شکل گیری هر اثر هنری می‌داند. این نقاش و نظریه پرداز هنر، شرط دیگر را چنین می‌داند که هنرمند فرزند زمانه خودش باشد و اثر او بازتاب کاملی از تجربه هایش را منعکس کند. دارا بودن بیان و سبک فردی سومین خصوصیت اثر هنری از دیدگاه کاندینسکی است. سه ویژگی مهمی که در آثار این هنرمندان نقاش نمایان است تا تصویری از «والایی» را به کودکان غزه و به آیندگان تقدیم کنند. این همان تفاوت «امر جمیل» و «امر جلیل» و به تعبیری هنر زیبا و هنر والا است که در اندیشه فلاسفه ای چون لیوتار مطرح شده است. از سخن این اندیشه گر قرن بیستم چنین بر می آید که وقایعی وجود دارد که احساس و ادراک می شود اما قابل بیان نیست و وظیفه هنرمند بازنمایی آن است.»

در ادامه گزارش، به قطعه شعر محمود درویش که کنار آثار هنرمندان قرار داده شده و پیشینه هنرمندانی که آثارشان در بینال هنر ونیز ارایه شده است، اشاره می‌کنیم.

جز قلبش چیزی نیافتند

مرتضی اسدی نقاش ایرانی است که پس از اخذ مدرک کارشناسی در رشته نقاشی از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران، تحصیلات تکمیلی خود را در رشته تصویرسازی در همان دانشگاه ادامه داد. سپس برای تحصیل در مقطع دکتری در رشته تاریخ هنر و باستان شناسی هنر اسلامی به دانشگاه پاریس سوربن رفت. اما سپس تحصیل را رها کرد و برای پایان دوره دکتری رشته پژوهش هنر به ایران بازگشت. اسدی به عنوان طراح و نقاش در نمایشگاه های گروهی و انفرادی بسیاری در ایران و سطح بین المللی شرکت کرده است. او برنده جایزه سوم طراحی تمبر پستی به مناسبت چهل و پنجمین سالگرد اعلامیه جهانی حقوق بشر در توکیو و برنده جایزه دوسالانه نقاشی جهان اسلام است. وی عضو هیات علمی دانشگاه هنر شاهد و عضو انجمن نقاشان ایران (AIP) است. وی دبیر و عضو هیات داوران جشنواره ها و رویدادهای هنری متعدد، استاد راهنما و مشاور پایان نامه های دانشگاهی بوده و با انتشارات هنری دانشگاهی همکاری داشته است.

تابلوی نقاشی مرتضی اسدی که همچون دیگر آثار اسدی تابلویی مفهومی است، هم به صورت اصل اثر نمایش داده شده و هم برای آن نمایشی ویژه در نظر گرفته شده است. همچنین قطعه شعر محمود درویش با عنوان «جز قلبش چیزی نیافتند» نیز در توضیحات این تابلو قرار دارد که شنیدنی هم است؛

سینه‌اش را تفتیش کردند

و جز قلبش چیزی نیافتند

قلبش را تفتیش کردند

غیرِ ملت‌اش چیزی نیافتند

صدایش را تفتیش کردند

به غیر اندوهش چیزی نیافتند

اندوهش را تفتیش کردند

جز زندانش چیزی نیافتند

زندانش را تفتیش کردند

جز خودشان را در بند نیافتند

و شب، شب بود

و آوازخوان، آواز می‌خواند ...

شهیدی است که شهیدی آن را حمل کند

مصطفی گودرزی هنرمند و پژوهشگر هنر ایرانی است. وی پس از اخذ مدرک کارشناسی در رشته نقاشی از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران، به فرانسه رفت و مدرک کارشناسی ارشد خود را در رشته هنرهای تجسمی از دانشگاه رن فرانسه دریافت کرد. سپس به طور همزمان ۲ دوره دکتری را به پایان رساند. پس از بازگشت به ایران به عضویت دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران درآمد و اکنون استاد گروه آموزش عالی است. وی علاوه بر نقاشی، در زمینه طراحی گرافیک، ساخت فیلم مستند، پژوهش، ترجمه و تالیف کتاب نیز فعالیت داشته است. گودرزی در موسسات مختلف هنری-علمی و فرهنگی حضور فعال دارد که از جمله آنها می‌توان به ریاست گروه هنرهای تجسمی دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران اشاره کرد. رییس گروه هنرهای تجسمی فرهنگستان هنر ایران، مشاور هنری موزه هنرهای معاصر تهران، طراح و مشاور در چندین نمایشگاه داخلی و بین المللی، سردبیر چندین نشریه تخصصی هنری و ... تالیف کتاب، ترجمه و تحقیق از دیگر فعالیت های اوست.

در کنار اثر مصطفی گودرزی شعر محمود درویش با عنوان «شهیدی است که شهیدی آن را حمل کند» آمده است:

اگر از تو درباره غزه پرسیدند ...

بگو به آن‌ها:

در آن‌جا شهیدی است،

که شهیدی آن را حمل می‌کند،

و شهیدی از وی عکس می‌گیرد،

و شهیدی او را بدرقه می‌کند،

و شهیدی بر وی نماز می‌خواند

خانه‌ای که یک در دارد

کاظم چلیپا هنرمند سرشناس ایرانی تحصیلات هنری خود را در دانشکده هنرهای زیبای تهران آغاز کرد. او کارشناسی ارشد نقاشی خود را از دانشگاه تهران، دانشکده هنرهای زیبا دریافت کرد و دکترای خود را به پایان رساند. کارشناس پژوهش هنر دانشگاه هنر شاهد پدرش مرحوم حسن اسماعیل زاده (چلیپا) از آخرین هنرمندان نهضت نقاشی قهوه خانه ای بود. چالیپا در نمایشگاه های بین‌المللی شرکت کرده و جوایزی مانند جوایز برس طلایی ژاپن را دریافت کرده است. او مدرس دانشگاه است و در رویدادهای هنری متعددی به عنوان عضو هیات داوران شرکت کرده است. چلیپا عضو هیات علمی دانشگاه هنر است. «آسمان چلیپا» و «رنگ خیال» ۲ فیلم مستندی هستند که بر اساس زندگی و آثار این هنرمند ساخته شده‌اند.

شعر محمود درویش بر اثر کاظم چلیپا با عنوان «خانه‌ای که یک در دارد» به شرح زیر است:

و دو پنجره

روی ساحل دخترکی است

و برای دخترک، خانواده‌ای

و برای خانواده، خانه‌ای

و خانه دو پنجره دارد و یک در ...

روی دریا ناوچه‌ای است

سرگرم شکار رهگذرانی

که بر ساحل قدم می‌زنند:

چهار، پنج، هفت

بر ساحل فرو می‌غلتند...

جیغِ دخترک از ساحل فراتر می‌رود

فراتر از شبی کویری،

اما پژواکی وجود ندارد

دخترک فریادی ابدی می‌شود

در اخبارِ فوری

که اکنون دیگر فوری نیست،

زیرا هواپیماها بازگشته‌اند

تا بمباران کنند

خانه‌ای که یک در دارد و دو پنجره!

آنجا که نگاه پایان می‌گیرد

غلامعلی طاهری هنرمند ایرانی دارای مدرک کارشناسی ارشد نقاشی از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران و یکی از بنیانگذاران دانشگاه شاهد است. طاهری در عرصه های هنری، فرهنگی و علمی، سمت های مختلفی به عنوان رییس موزه هنرهای معاصر تهران، قایم مقام دانشگاه شاهد، عضو هیات داوران مسابقات هنری، مؤسس انجمن علمی هنرهای تجسمی ایران و … داشته است. طاهری با ارایه سخنرانی‌های تخصصی و شرکت در نمایشگاه های انفرادی و گروهی متعدد در ایران و عرصه بین المللی حضور فعالی داشته است.

غلامعلی طاهری درباره اثرش که تاکنون جایی دیده نشده است، به خبرنگار مهر گفت: این تابلوی نقاشی تصویری از کودکان غزه را که در حال گریه در آغوش مادرشان هستند، خانه‌هایی که ویران شده‌اند و مادری که در حال فریاد زدن است و دستش رو به آسمان و در حال استغاثه است، نشان می‌دهد. از دور نیز تانک‌های اسراییلی در حال حمله هستند و تصویری غم انگیز از فاجعه غزه نمایش می‌دهد. این نقاشی رئال است و با فضایی تیره و رنگ‌های تیره کار شده است. من فکر می‌کنم برای بیان بسیاری از موضوعات، با حفظ جنبه‌های هنری، بیانی رئال بسیار مناسب است؛ به همین دلیل در حال حاضر آثارم را رئال خلق می‌کنم.

قطعه شعر محمود درویش با عنوان «آنجا که نگاه پایان می‌گیرد» برای این تابلو انتخاب شده که عبارت است از:

برادرانی داریم

دوست‌مان می‌دارند

تماشای مان می‌کنند

می‌گریند

و در خلوت خود می‌گویند:

«ای کاش این محاصره اینجا …»

کلام در گلو می‌ماند

و پایان نمی‌گیرد.

رهایمان نکنید

تنهایمان نگذارید

سلام خداوند بر فرزند شهیدت

عبدالحمید قدیریان هنرمند ایرانی دارای لیسانس نقاشی از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران و کارشناسی ارشد نقاشی از دانشگاه هنر تهران است. قدیریان علاوه بر نقاشی، مجسمه‌ها، طراحی صحنه و لباس و آثار مستند متعددی ارایه کرده است. قدیریان طراحی صحنه و لباس بسیاری از فیلم‌های سینمایی و سریال های تلویزیونی را در کارنامه خود دارد که برای سریال «مریم مقدس» سیمرغ بلورین جشنواره بین المللی فجر را دریافت کرد. خانه سینما به او برای طراحی صحنه و لباس برای «ملک سلیمان» جایزه داد. وی همچنین عضو هیات داوران جشنواره‌های بین المللی فیلم فجر و مدیر اجرایی اولین مراسم افتتاحیه المپیک بانوان بوده است. قدیریان تالیف بسیاری از کتاب ها و انتشار مقالات متعدد و برگزاری نمایشگاه های انفرادی و گروهی در ایران و خارج از کشور را در کارنامه دارد.

در کنار اثر قدیریان، قطعه شعر محمود درویش با عنوان «سلام خداوند بر فرزند شهیدت» آمده است:

در محضر پدر،

به سوگ پسر نشسته‌ایم؛

«سلام خداوند بر فرزند شهیدت»

اندکی دیگر

میلاد یکی کودک را

شادباش می‌گوییم

کد خبر 6091769

دیگر خبرها

  • وقوع سیلاب سهمگین در شمال مکه مکرمه
  • بررسی مطبوعات روز/ آقای «ب.ز»، عکس یک روزنامه های امروز ️
  • خانه مادر شهیدی که دیوارهایش مزین به عکس شهدا است
  • عنایتی: از این صحبت‌ها خسته شدم!
  • زادآوری‌های جدید در باغ وحش ارم سبز
  • اعتراف بلینگام: زیدان از دستم خسته شده است!
  • نگران مصرف قلیان هستیم/ دکه‌های مطبوعاتی مجوز عرضه دخانیات ندارند
  • روزنامه نگاری با قدرت تیتر
  • مروری بر آثار ایرانی در بینال ونیز/ آنجا که نگاه پایان می‌گیرد
  • خسته هستید؟ این غذاها را بخورید